محسن قصابیان، بازیگر نقش شهیدستاری در فیلم «منصور» در این گفتوگو از این فیلم می گوید.
به گزارش مشرق، سیاوش سرمدی را همه با مستندهایش میشناسند و «منصور» نخستین فیلم بلند سینمایی او است که با وجود رقبای فراوان، توانست در جمع ۱۶ فیلم نهایی اکران سیونهمین جشنواره فیلم فجر باشد.
در این فیلم مقطعی حساس از زندگی امیر سرلشکر شهید «منصور ستاری» در زمان فرماندهی نیروی هوایی ارتش به تصویر کشیده شده؛ فیلمی قصهگو، جسور و کاملا بیادعا از تیمی جوان و جویای نام که بیشک یکی از فیلمهای ماندگار جشنواره خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* وقتی رزومه کاری شما را ورق میزنیم، معمولا دوستداران هنر، بیشتر شما را در مقام مجری، نویسنده، بازیگر و کارگردان تئاتر میشناسند و بعضا در دهه ۷۰ در سینما و تلویزیون نیز نقشآفرینی داشتید و فکر کنم آخرین آن «تفنگ سرپر» باشد؛ چطور به این پروژه سینمایی اضافه شدید؟
به احتمال زیاد آنچه در ذهن کارگردان و نویسنده بوده، نزدیکی و شباهت چهره من به نقش اول فیلم که شهید ستاری است، بوده و شاید ترجیحشان این بوده که سراغ چهرههای مطرح نروند. انتخاب بازیگر این فیلم برعهده آقای کیومرث مرادی بود که به واسطه دوستی مشترک، از من خواستند به این پروژه اضافه شوم. فیلمنامه را خواندم و خوشم آمد و اطمینان پیدا کردم این فیلم میتواند حق مطلب را بدرستی ادا کند.
* چقدر وجوه شخصیتی خود شهید ستاری باعث شد شما این نقش را بپذیرید؟ بالاخره ایشان شخصیت شناختهشدهای است و همین شاید باعث شود بازیگر ترس این اجرا را داشته باشد که اگر اصطلاحا خوب از آب درنیاید، مورد شماتت قرار بگیرد و از آن طرف اجرای بینقص چنین شخصیتهایی میتواند سکوی پرتابی برای بازیگر آن نقش باشد.
اتفاقا خیلیها با شخصیت تیمسار آشنا نیستند. خود من هم یک اطلاعات اندکی داشتم و در شروع کار تازه با زوایای پنهان شخصیتی ایشان آشنا شدم. آدمهای تاثیرگذار در تاریخ هر مملکتی زیاد نیستند؛ آنهایی که منشأ خیرند و اتفاقات بزرگی برای تاریخ آن دیار رقم میزنند و تیمسار ستاری به واقع یکی از این افراد است.
طبیعی است که برای من بازی در این نقش ترسناک بود. نه فقط به جهت اینکه نقش تیمسار ستاری را قرار است بازی کنم، بلکه به جهت اینکه بافت فیلمنامه بهگونهای بود که اصطلاحا جای نفس کشیدن برای من وجود نداشت. یعنی جزو فیلمنامههایی بود که متکی بر شخصیت اصلی داستان است و تقریبا در ۹۰ درصد سکانسها حضور دارد و این کار بازیگر را بسیار سخت و دشوار میکند. از نگاهی دیگر شخصیتهای فیلمنامهها مبتنی بر ۴ وجه فیزیک، روان، روابط اجتماعی و اخلاق هستند. شخصیتهای واقعی هم همین ۴ بعد را دارند اما پیچیدهتر و درهم تنیده هستند.
به هر حال خلق شخصیت در پرداخت اصولی فیلمنامه خلاصه میشود؛ خلاصهای از منش یک شخصیت که در وقایع فیلمنامه محدود است. حداقل برای اهل فن رفتارهای شخصیت فیلمنامهای قابل پیشبینی است اما شخصیت واقعی اینگونه نیست. حالا وقتی قرار است فیلمی بر اساس زندگی یک قهرمان واقعی ساخته شود، پیچیدگی کار بیشتر است؛ هم به جهت پیچیدگی شخصیت واقعی و هم به جهت خاطرهای که مخاطب از قهرمان در زندگی واقعی دارد.
همچنین استفاده بهینه از هر گونه اطلاعات شامل فیلم، کتاب و خبر تا تحقیقات میدانی در این راستا بسیار نقش تعیینکنندهای دارد. حدود ۲ ماه تا زمان آغاز فیلمبرداری فرصت داشتم تا این اطلاعات را با کمک کارگردان و دیگر دوستان تکمیل کنم و البته تلاش کنم این مجموعه عوامل از طریق بنده به مخاطب قابل ارائه باشد.
* بالاخره برای نزدیکی با این نقش نیاز به یکسری مطالعات و دیدار با خانواده شهید داشتید؛ کمی از این اتفاقات برای ما بگویید.
طبیعی است من به عنوان بازیگر برای نزدیکی با نقش، این مطالعات را انجام دهم و وقتی شما قرار است شخصیتی را بازی کنید که در تاریخ معاصر شما بوده و تماشاگر با آن خاطره دارد، سختی کار دوچندان میشود. تا آنجایی که من ایشان را شناختهام، شهید ستاری به هیچ وجه در قید و بند ضوابط، خود را اسیر نمیکرد و اینکه «چون قواعد چنین چیزی را حکم میکند، پس باید اینگونه عمل کرد» اعتقاد داشتند که هر آنچه درست است باید عمل شود و انسان ساختارشکنی بودند. درک درست ایشان از شرایط موجود و عمل کردن به کار درست، ایشان را از باقی انسانها جدا و خاص کرده بود. تمام تلاش من و باقی عوامل این بوده که برداشت درستی از شخصیت تیمسار بر پرده سینما تجلی یابد و امیدوارم که موفق بوده باشیم.
یادم میآید به خانه پدری ایشان در روستایی رفتیم که قرار است موزه شود و هنوز این اتفاق نیفتاده است. با دیدن آنجا و ارتباط با خانواده ایشان بویژه «سورنا» پسر تیمسار، گفتوگوهایی انجام شد که به نظرم باعث نزدیکی بیشتر من به این نقش شد.
* نقش شهید ستاری را در فیلم منصور بیشتر یک نقش تیپیک نظامی دیدید یا کار به سمت خلق یک شخصیت پیش رفت؟
شخصیت «ستاری» فیلمنامه به گمان من، انسانی است که به دنبال تغییر است. میخواهد کشور خود را بسازد و قطعا در این مسیر هدفمند و مفید تلاش میکند و با رنج مردمی که وظیفه حراست از آنها را در حیطه آسمان ایرانزمین دارد، همراه میشود و با آنها اشک میریزد.
از سوی دیگر تیمسار ستاری پدری مهربان است که در این فیلم سعی شده است به تمام وجوه انسانی ایشان پرداخته شود.
* فیلمنامه فیلم منصور چه ویژگیای داشت که شما را برای حضور در آن راغب کرد؟
پرهیز از شعارزدگی مهمترین ویژگی مثبت فیلمنامه منصور در نگاه اول بود. زمانی که زندگی یک قهرمان را دنبال میکنیم و میخواهیم از زندگی او فیلم بسازیم، ناخودآگاه مستعد شعارگویی هستیم اما انصافا فیلمنامه منصور و نگاه کارگردان خالی از هرگونه شعارزدگی بود.
* چرا در سینمای ایران فیلمهای پرتره کمتر ساخته میشود؛ آیا به علت نبود پژوهش است یا بیرغبتی سینماگران؟
ساخت این گونه فیلمها بسیار سخت و طاقتفرساست، بویژه اگر تلاش گروه سازنده این باشد که همه چیز را ساده روایت کنند. به نظر من نمونههای بسیاری ساخته شده اما نتوانستهاند این سادگی را دنبال کنند.
* از سختی سکانسهای فیلم بیشتر بگویید؛ از آنجا که تیمسار ستاری در مقطعی فرمانده نیروی هوایی ارتش نیز بوده و قبل از آن پروازهای متعددی داشته، سختی ضبط این سکانسها و کار در شرایط سخت کرونا چگونه گذشت؟
زمان فیلمبرداری ما کرونا هنوز با این شدت و حدت در جهان شیوع نیافته بود و تقریباً ۴ اسفند پارسال (۹۸) فیلمبرداری ما به اتمام رسید، بنابراین ما از این جهت خیلی نگران نبودیم.
درباره سختی کار هم باید بگویم بالاخره اجرای پروژهای در این سطح کار آسانی نیست و پیچیدگیهای خاص خود را دارد، مضاف بر اینکه شیوه کاری آقای سرمدی به عنوان کارگردان، کار را سختتر کرده بود. ما در واقع بعد از اینکه گریم میشدیم یکسری سکانس پلانهای طولانی و چندساعته ضبط میکردیم و بعد از دل آنها در تدوین، سکانسهای مورد نظر جدا میشد؛ به همین خاطر ما مدام در حال تصویربرداری بودیم و دلیل انتخاب این تیم بازیگری با پیشینه تئاتری همه بازیگران هم همین بوده است تا بازیگران بتوانند تداوم حس را رعایت کنند و دیالوگها را در طولانیمدت از یاد نبرند.
سکانسهای سخت بسیاری داشتیم ولی از آنجا که نمیخواهم قصه لو برود، اجازه دهید تا اکران این فیلم صبر کنیم.
* بدونشک در چنین فیلمهایی گریم نقشی اساسی دارد و قبل از اینکه به بازی آن بازیگر توجه شود، گریم آن به چشم تماشاگر میآید. بعد از نخستین تست گریم، این احساس را داشتید که شبیه شهید ستاری شدهاید؟
بله! تا حد زیادی این اتفاق افتاده بود. شهرام خلج (گریمور منصور) یکی از بهترینهاست و من حدود ۲۰ سال قبل در «تفنگ سر پر» با او کار کرده بودم. در همان گریم اولیه تقریبا همه چیز اتفاق افتاد و همه آن حسها به من منتقل شد. گریم در این کارها بسیار اهمیت دارد؛ چون باید در ۳ ماه فیلمبرداری، تداوم گریم و یکنواختی آن ثابت بماند. بعد از گریم نهایی و لباس، دوستان کارگردانی به این نتیجه رسیدند که شالوده اولیه کار درآمده است و باقی کار توانایی من بازیگر و هدایت کارگردان بود که به نقش جان میبخشید.
* بهترین و شاید سختترین لحظهای که به نظرتان در بازی شما اتفاق افتاد، مربوط به کدام سکانس است؟
شاید نشود به این سوال پاسخ شفاف داد، چون احتمالا داستان لو میرود ولی لحظات پایانی کار که تیمسار پس از ماجرایی که برایش اتفاق میافتد، در بیمارستان بستری میشود و حالا میخواهد نتیجه ماهها تلاش خود و دوستانش را ببیند - نتیجهای کوچک که درنهایت منجر به تماشای نتیجه کل داستان میشود- بسیار سکانس سخت و تماشاییای شد.
البته سکانسها و لحظات سخت بسیاری در این کار وجود داشت. من حدود ۶ ماه با این نقش زندگی کردم و بارها پیش خودم گفتم تیمسار ستاری در آن لحظات واقعی چه استقامت و شکیبایی به خرج داده و چقدر شرایط سختی را پشت سر گذاشته است. من سالهاست که گزیدهکار شدهام ولی بابت این نقش خیلی خوشحالم که برای من این اتفاق افتاد.
* فکر میکنید بازیتان توسط هیأت داوران دیده شده و یکی از سیمرغها نصیب شما شود؟
حقیقتا خیلی برای من مهم نیست سیمرغ بگیرم یا نه؛ نه اینکه جایزه را دوست نداشته باشم ولی واقعیت این است که من همان دهه ۷۰ با اجراهایم شهرت را تجربه کردهام و خیلی از آن خوشم نیامد. با اینکه بازیگری را دوست دارم ولی زندگی طبیعی خودم را ترجیح میدهم. البته بعد از این فیلم، باز اگر شرایط مطلوبی پیش بیاید حتما بازی میکنم. من تمام تلاشم را برای ایفای این نقش به کار بستم و قطعا اگر بازی من توسط داوران دیده شود، جای سپاس و قدردانی دارد.
***
روایت دیده نشده از «منصور» ارتش
عباس اسماعیلگل: در سالهای اخیر مستندسازان زیادی پا به عرصه کارگردانی سینما گذاشتند؛ تجربهای که برای خیلی از آنان سکوی پرتاب شد. در بین کارگردانان سینمای مستند، نامهای زیادی را میتوان یافت که با ورود به عرصه سینما، طعم کارگردانی را چشیدند، بسیاریشان موفق بودند و بعضی هم ناموفق. محمدحسین مهدویان، سعید روستایی، محمد کارت، نرگس آبیار، آرش لاهوتی، مونا زندی، مرتضیعلی عباسمیرزایی، بهروز نورانیپور و... کسانی هستند که با تجربه ساخت فیلم مستند در سالهای گذشته، وارد عرصه کارگردانی سینما شدند و بعضا موفق بودند. ابراهیم حاتمیکیا که خود یکی از کارگردانان موفق کشور است بارها با احترام از سینمای مستند حرف زده و به اهمیت ساخت فیلم مستند قبل از کارگردانی در عرصه سینما تاکید کرده است. او معتقد است هر کارگردان زمانی اجازه دارد کار سینمایی بسازد که چند سالی در هوای سینمای مستند تنفس کرده باشد، چرا که سوژهیابی مستند و پرورش آن تا تبدیل شدن به یک فیلم، ذهن کارگردان را خلاق بار میآورد.
حال یک مستندساز دیگر با سوژهای جدید قدم به جشنواره ۳۹ فجر گذاشته است؛ مستندسازی که سابقه دریافت جوایز زیادی را در کارنامه دارد و حالا نخستین اثر سینمایی خود را ساخته است: «سیاوش سرمدی». وی در کارنامه کاریاش ساخت مستندهایی نظیر «ادواردو»، «امام موسیصدر»، «چمران به روایت دختر جبلعامل»، «۸۰ سال مقاومت»، «داوطلب مرگ» و... را دارد. او مدتی را به عنوان مدیر دفتر Press TV در بیروت سپری کرده و حالا ساخت یک فیلم سینمایی با نام «منصور» را تجربه کرده است.
علاقه سیاوش سرمدی به تاریخ انقلاب بویژه افراد تاثیرگذار آن را نمیتوان انکار کرد. این هنرمند حالا نخستین فیلم بلند سینمایی خود با عنوان «منصور» را به تهیهکنندگی جلیل شعبانی ساخته است. موضوع این فیلم همانند بسیاری از کارهای قبلی سرمدی در سینمای مستند، روایتی کمتر شنیده شده از بخشهای دیده نشده تاریخ انقلاب و دفاعمقدس است. دوربین این کارگردان این بار سراغ کسی رفته که شاید نسل امروز تنها نامش را دیده یا شنیده است، آن هم روی تابلوهای بزرگراهها یا در یک برنامه تلویزیونی؛ سرتیپ شهید منصور ستاری.
این فیلم سینمایی با نگاه به بخشهایی از زندگی شهید ستاری و طراحی و تولید نخستین جنگنده کاملا ایرانی ساخته شده که در آن بخشهایی ناگفته از ۸ سال دفاعمقدس روایت شده است. سرمدی در نخستین تجربه بلند سینماییاش سعی کرده به روایت ناب و دستنخورده از سالهای پایانی جنگ تحمیلی متعهد بماند و ماجرا را از نقطهای دنبال میکند که ایران بشدت درگیر کمبود تسلیحات نظامی است و همان روزها، قهرمان داستان (سرتیپ ستاری) روی یک پروژه مهم کار میکند. سرمدی در ادامه بخوبی هر چه تمامتر نشان میدهد که چرا شهید ستاری را باید یکی از تاثیرگذارترین چهرههای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاعمقدس بدانیم، کسی که در خودکفایی این نیروی مهم نظامی کشورمان در ۸ سال دفاعمقدس و پس از آن نقش بسزایی داشته است. سرمدی با بهرهگیری قابل قبول از جلوههای ویژه و بازی باورپذیر محسن قصابیان در نقش شهید ستاری، بخوبی به معرفی طرحها و ابتکارات شهید ستاری در تجهیز سیستمهای راداری و پدافندی نیروی هوایی در دوران جنگ تحمیلی پرداخته است.
منبع:وطن امروز
منبع: مشرق
کلیدواژه: کرونا جشنواره فیلم فجر شهید ستاری دفاع مقدس ارتش جمهوری اسلامی ایران جشنواره فیلم فجر نیروی هوایی ارتش محسن قصابیان شهید منصور ستاری مشرق تیمسار ستاری سینمای مستند نیروی هوایی شهید ستاری دفاع مقدس سکانس ها نقش شهید فیلم ها برای من
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۹۲۸۳۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ایفای نقش بیش از ۲۰ شخصیت کار دشواری است
بهروز پناهنده با نمایش ایرانی «مجلس توبهنامهنویسی اسماعیل بزاز» به نویسندگی حسین کیانی و کارگردانی کارن کیانی از ۱۵ فروردین در سالن کوچک تالار مولوی روی صحنه است. این نمایش که روزگار یکی از مقلدان نمایشهای دربار ناصرالدین شاه قاجار، اسماعیل بزاز، را به تصویر میکشد، بیش از ۲۰ کاراکتر دارد با فقط یک بازیگر؛ مونولوگی که به عقیده بازیگر این نمایش به دلیل ادبیاتش فرای دیگر مونولوگها برای اوست.
این بازیگر تئاتر و سینما درباره تجربه بازیگری خود در نمایشهای ایرانی به خبرآنلاین، گفت: «نخستین تجربه من در این زمینه به سال ۸۴ برمیگردد و بازی در نمایشی به نام «طبیب اجباری» که با دانشجویان بهصورت نیمهعروسکی به صحنه بردیم؛ نمایشی که به لحاظ فرم و قطعات موسیقی کاملا ایرانی بود.»
اما نمایش «سمک عیار» به کارگردانی زندهیاد جواد ذوالفقاری نقطه عطفی در کارنامه بهروز پناهنده است. او اشاره کرد: «با نمایش سمک عیار جدیتر وارد نمایش ایرانی شدم. وقتی به دفتر جواد ذوالفقاری رفتم، به محض دیدنم گفت سمک عیار من خود شما هستی. آن تجربه با گروهی حرفهای و کارگردانی کاربلد آنقدر برایم شیرین بود که بعد از آن چندین نمایش ایرانی به من پیشنهاد شد، اما قبول نکردم، چون دنبال متن و کارگردانی بودم که آن تجربه خوب برایم تکرار شود.» پناهنده از بازی در نمایش «پایین گذر سقاخانه» نوشته اکبر رادی و کارگردانی رضا بهرامی در سنگلج هم بهعنوان تجربه حضوری دیگر در نمایشهای ایرانی یاد کرد.
این بازیگر که پیشتر هم با حسین کیانی، نمایشنامهنویس و کارگردان، در نمایش «کافه کات» همکاری داشته، درباره نمایش «مجلس توبهنامهنویسی اسماعیل بزاز» گفت: «ایفای نقش اسماعیل بزاز بسیار دشوار است. ادبیات حسین کیانی مختص خودش است و در عین حال که دشوار به نظر میرسد، اما وقتی با آن ارتباط برقرار میکنی، جذابیتش را درمییابی.»
پناهنده با بیان اینکه این نمایش اولین تجربه کارگردانی کارن کیانی است، افزود: «همکاری با کارن اتفاق خیلی خوبی است. با پشتوانه هنری کارن که از پدر و مادری هنرمند آموخته و متن حسین کیانی کار بهگونهای پیش رفته که بازخورد منفی نداشته است. خوشبختانه تماشاچی راضی بوده و دهان به دهان چرخیده است. این کار بدون هر نوع تبلیغات آنچنانی و حواشی، شریف روی صحنه رفته است.»
این بازیگر با بیان اینکه اجرای مونولوگ نسبت به کارهای دیگر سختتر و همه بار صحنه روی دوش یک بازیگر است، درباره تجربه خود از این نوع نمایش گفت: «سال ۸۳ اولین کار مونولوگ را با نمایشنامه «مصاحبه» محمد رحمانیان به عنوان کار پایاننامه تجربه کردم. بعد از آن هم در مونولوگ چند اپیزودی جوادیه (بیست متری) به کارگردانی رضا بهرامی و مونولوگی از علی اصغری که سال ۹۶ در همین سالن کوچک مولوی روی صحنه رفت، حضور داشتم. اما مونولوگ اسماعیل بزاز فرای همه آن مونولوگهاست، به دلیل ادبیاتش و بازی در بازی نقشهای مختلف. ایفای نقش بیش از ۲۰ شخصیت کار را سخت میکند.»
در نمایش «مجلس توبهنامهنویسی اسماعیل بزاز» هر کاراکتر لحن مخصوص به خود را دارد و بازیگر صرفا به بیان دیالوگها نپرداخته است. بهروز پناهنده درباره دشواری شیوه بازی در بازی با حفظ ویژگیهای هر کاراکتر گفت: «طبیعتا اگر مونولوگ -که با حضور یک بازیگر روی صحنه میرود- کشش نداشته باشد، تماشاگر خسته میشود. ولی وقتی با شخصیتهای مختلف به کار رنگ میدهید، تماشاگر همراه میشود. هر چند این نمایش کمدی نیست و کاملا درام است، اما جاهایی رنگ و بویی گرفته که برای مخاطب هم شیرین است. چند نقش در متن از جمله ناصرالدین شاه، اعتمادالسلطنه، امام جمعه مسجد سپهسالار، سفیر فرانسه و ... در حد یکی دو خط بود که با مشاوره حسین کیانی و کارگردانی کارن بسط داده شد تا حرفهایی که اسماعیل بزاز با خودش میزد از زبان آدمهای دیگر بیان و کار شیرینتر و جذابتر شود.»
این بازیگر با بیان اینکه در این نمایش مردم کوچه و بازار هم تبدیل به کاراکتر شدهاند و هر کدام با لهجهها و تیپهای مختلف اجرا میشود، افزود: «تلاش کردهام که هیچ کدام از این شخصیتها حتی صداهایشان به هم نزدیک نباشد.»
بهروز پناهنده درباره خلق لحظات کمیک در این نمایش درام که گاهی از تماشاگر خنده هم میگیرد، اشاره کرد: «طی اتودهایی که زده شد، به این موقعیتها رسیدیم. به نویسنده کار گفتم میخواهم به متن وفادار باشم و هر کلمه یا اکتی که اضافه شد در راستای کار بود تا ضربهای به نمایشنامه نزند. این اولین مونولوگ نویسنده اثر است که اجرا میشود. دوستان و استادان دانشگاهی هم که کار را دیدند هیچ خردهای بر متن نداشتند. معتقد بودند آغاز و پایان خوبی دارد و درست پرداخت شده است. ما نمیخواستیم کار کمدی باشد، اما بر اساس موقعیتی که ایجاد میشود، خندهای هم به لب تماشاگر مینشیند.»
در یادداشتی که کارگردان این نمایش نوشت، آن را به همه کسانی تقدیم کرد که در طول تاریخ هنر تئاتر زیر تیغ سانسور بودهاند. بهروز پناهنده نظرش را به عنوان بازیگر درباره تم و موضوع و احساس نزدیکی یا دوری نسبت به آن، اینگونه بیان کرد: «اگر به تاریخ برگردیم، میبینیم اولین کسی که در ایران سانسور را نهادینه کرده، خود اعتمادالسلطنه (سیاستمدار دوره ناصرالدینشاه قاجار) است. من برای بازی در این نمایش درباره ناصرالدین شاه، اعتمادالسلطنه، اسماعیل بزاز، کریم شیرهای و ... تحقیق کردم و به این نتیجه رسیدم که اعتمادالسلطنه کسی بوده که سانسور را در چاپ کتابها در ایران پایهگذاری کرده و حتی خودش کتاب خودش را سانسور کرد. سانسور از آن موقع شروع شده، بوده و هنوز هم هست.»
این بازیگر درباره فعالیتهای آینده خود گفت: «در حال تمرین برای اجرا در سالن چارسو تئاتر شهر در کاری به نویسندگی و کارگردانی دکتر اسماعیل نجار هستم که از ۸ خرداد تا ۱۱ تیرماه روی صحنه میرود.»
۲۲۰۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904630